حفظ سلامت روان در زمان جنگ

جنگ یکی از شدیدترین بحران‌هایی است که بشر می‌تواند تجربه کند. تأثیرات جنگ نه تنها به تخریب‌های فیزیکی، اقتصادی و اجتماعی محدود نمی‌شود، بلکه پیامدهای روانی عمیقی نیز دارد که می‌تواند تا سال‌ها پس از پایان درگیری‌ها ادامه یابد. حفظ سلامت روان در چنین شرایطی، به مسئله‌ای حیاتی تبدیل می‌شود؛ هم برای افرادی که مستقیماً درگیر جنگ هستند و هم برای غیرنظامیانی که در محیط جنگی زندگی می‌کنند.

در این مقاله از سایت دکتر ابوئی، به اهمیت سلامت روان در دوران جنگ، عوامل مؤثر بر آن، پیامدهای روانی جنگ، و راهکارهای حفظ و تقویت سلامت روان در این شرایط پرداخته می‌شود.


اهمیت سلامت روان در دوران جنگ

سلامت روان به معنای توانایی فرد در مقابله با استرس‌های روزمره، حفظ عملکرد عادی، و ایجاد روابط مؤثر است. در زمان جنگ، این توانایی‌ها به شدت تحت تأثیر قرار می‌گیرند. حفظ سلامت روان در این دوران نه تنها برای نجات فردی اهمیت دارد، بلکه برای تاب‌آوری اجتماعی و بازسازی جوامع پس از جنگ نیز حیاتی است.


عوامل تهدیدکننده سلامت روان در زمان جنگ

  • ترس و ناامنی دائمی: نگرانی از مرگ، زخمی شدن یا از دست دادن عزیزان.
  • تجربه مستقیم خشونت: دیدن یا تجربه کردن صحنه‌های خون‌بار و خشن.
  • فقدان منابع اساسی: کمبود غذا، آب، دارو، سرپناه و خدمات پزشکی.
  • جدایی از خانواده یا مهاجرت اجباری: تجربه آوارگی و زندگی در اردوگاه‌ها یا کشورهای بیگانه.
  • فشار روانی ناشی از مسئولیت‌ها: به‌ویژه برای والدین، امدادگران و سربازان.
  • از دست دادن امید به آینده: به‌دلیل بی‌ثباتی، نبود چشم‌انداز مشخص و تجربه‌های تلخ.

اختلالات روانی رایج در زمان جنگ

جنگ می‌تواند منجر به بروز یا تشدید اختلالات روانی شود، از جمله:

  • اختلال استرس پس از سانحه (PTSD): شامل کابوس، فلش‌بک، اضطراب شدید و پرهیز از موقعیت‌های مرتبط با تروما.
  • افسردگی: بی‌انگیزگی، احساس بی‌ارزشی، کاهش انرژی و تفکر خودکشی.
  • اختلال اضطرابی: شامل نگرانی دائمی، بی‌قراری، حملات پانیک.
  • اختلالات خواب: بی‌خوابی، کابوس و خواب آشفته.
  • واکنش‌های روان‌تنی: سردرد، دردهای عضلانی یا مشکلات گوارشی بدون علت جسمی مشخص.

راهکارهای حفظ و تقویت سلامت روان در دوران جنگ

آموزش و آگاهی‌بخشی

اطلاع‌رسانی در مورد نشانه‌های روانی طبیعی در بحران، راه‌های مقابله با استرس و منابع در دسترس، می‌تواند از بروز اختلالات شدید پیشگیری کند.

حمایت اجتماعی

برقراری ارتباط با خانواده، دوستان یا گروه‌های حمایتی باعث تقویت حس تعلق و کاهش احساس تنهایی و بی‌پناهی می‌شود.

روان‌درمانی و مشاوره

در صورت امکان، دسترسی به روانشناسان و مشاوران می‌تواند کمک بزرگی در پردازش تجارب تروماتیک باشد. حتی گفت‌وگوهای حمایتی با افراد مورد اعتماد نیز مؤثر است.

فعالیت‌های روزمره و ساختارمند

حفظ روتین‌های ساده مانند غذا خوردن منظم، انجام فعالیت بدنی، یا اختصاص زمانی برای بازی کودکان می‌تواند به کاهش حس آشفتگی کمک کند.

مراقبت از کودکان و سالمندان

کودکان در برابر تروما آسیب‌پذیرترند. بازی، آموزش، توجه و محبت به آن‌ها برای بازسازی امنیت روانی ضروری است. سالمندان نیز نیاز به توجه ویژه دارند، چرا که احساس ناتوانی یا ترس، فشار روانی مضاعفی بر آن‌ها وارد می‌کند.

مدیریت مصرف اخبار

تماشای مداوم اخبار جنگی و تصاویر خشونت‌آمیز، باعث تشدید اضطراب می‌شود. باید تعادل برقرار کرد و از منابع قابل اعتماد استفاده کرد.

استفاده از تکنیک‌های آرام‌سازی

تمرین‌هایی مانند تنفس عمیق، مدیتیشن، دعا یا تمرکز بر زمان حال (mindfulness) می‌توانند در کاهش استرس مفید باشند.


نقش نهادهای اجتماعی و بین‌المللی

در زمان جنگ، مسئولیت حمایت روانی تنها بر دوش افراد نیست. نهادهای دولتی، سازمان‌های بین‌المللی (مانند صلیب سرخ، یونیسف و سازمان بهداشت جهانی) و گروه‌های محلی باید برنامه‌هایی برای:

  • حمایت روانی اجتماعی (PSS)
  • آموزش امدادگران سلامت روان
  • فراهم‌سازی فضای امن برای کودکان و زنان
  • کمک به بازپیوند خانواده‌ها

ارائه دهند.


نتیجه‌گیری

سلامت روان در زمان جنگ نه یک موضوع لوکس، بلکه ضرورتی بنیادی است. بدون توجه به وضعیت روانی افراد، هیچ‌گونه بازسازی اجتماعی، سیاسی یا اقتصادی پایداری ممکن نیست. در عین دشواری‌های بسیار، افراد می‌توانند با بهره‌گیری از منابع درونی و بیرونی، از آسیب‌های روانی شدید جلوگیری کرده و تاب‌آوری خود و اطرافیانشان را افزایش دهند.

دیدگاهتان را بنویسید